loading...
عشق تنها
لایو بازدید : 2 یکشنبه 14 مهر 1392 نظرات (0)
دیروز داشتم تو یه کوچه ای نزدیک خونمون راه میرفتم
دیدم دو تا بچه 4 الی 5 ساله دارن بازی میکنن
کوچه هم خیلی خلوت بود رفتم پشت سرشون سرعتمو کم کردم
گوشیمو در اووردم الکی یه شماره ای گرفتم
.
.
.
.

گفتم :علی دو تا بچه اینجا هست ماشین رو بردار بیار
تا من کلیه هاشونو در بیارم که بفروشیم یخ هم با خودت بیار
اقا تا اینو گفتم اولی که از شدت گریه غش کرد
دومی هم یه ذره دوید بعد ایستاد خودشو خیس کرد


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 83
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 61
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1
  • بازدید ماه : 43
  • بازدید سال : 47
  • بازدید کلی : 780